3 Feb 2009
شورش شهباز:
ماه محرم است و این ماه را محرم الحرام می نامیم، جوامع اسلامی در حالیکه غرق در ماتم سرور آزادگان «امام حسین» است و در رثای ندای آزادیخواهی حضرتش و یاران او، به نوحه سرائی و مویه می پردازند. متاسفانه دراین ماه مبارک، حکم اعدام برای«زینبی» صادر شد. در ماهی این چنین مقدس که بدان ماه پیروزی «خون بر شمشیر» می گویند و از یزیدیان با انزجار و نفرتی که از آنان به دل دارند، یاد می نمایند. هدف از برگزاری نوحه سرائی صرفاً احساس همدردی و شیون و ناله ای نیست که هر سال با گذشت قرنها آنرا زنده می دارند، مراد و قصد عقده خالی نمودن و دادن نذری نیست؛ بلکه پویا نمودن فرهنگ مقاومت و آزادی است. درس گرفتن از حسینی است که می گوید:«لااقل اگر دین نداریدآزاده باشید». او حماسه ای را میآفریند و درسی را در رهنمود آزادی بعنوان اثری ماندگار بجای می گذارد. یزیدیان سعی دارند راه آزادی را سد نموده و ندای انالحق را در گلوی آزادگان بخشکانند. این اعمال ننگین یزیدیان تا به امروز، هر سال با برپائی مراسمات محرم با رسوا نمودن آنان و لعنت بر آل یزید برپا می شود. از سفیر دشت کربلا حضرت زینب چنان با شور و شوق و حرارت و گرمائی سخن رانده می شود،گوئی حادثه کربلا تازه رخ داده و می خواهند همانند مختارها دوباره به خون خواهی و انتقام برخیزند.
در این ماه مبارک که زمانی به اربعین شهدای کربلا و مولای آنان حسین باقی نمانده و این ایام مصادف با اسارت زینب و بازماندگان دشت کربلا است، نقش زینب در اشاعه و نشر فرهنگ عاشورا نقش زنی را به سیمای تاریخ ترسیم می نماید که نمونه آن فقط در اسطوره هاست.
حال در زمانی قرار داریم که قرن ها از آن رشادتها گذشته است و متاسفانه تمامی آن ارزشها به قصه تبدیل شده است. چرا این را می گوئیم؟ اکنون شاهد به غل و زنجیر کشیدن زنان هستیم، که عیناً ندای آزادی و دفاع از حقوق حقه انسانها را دنبال می کنند. از نمونه این زنان که در حال حاضر به جرم آزادیخواهی محکوم به کتک خوردن از عدو هستند؛ دختر کردی بنام زینب در بند نظام یزیدیان معاصر است. این یزیدیان با رنگی امروزی روی هزاران عمروعاص و معاویه و خود یزید را سفید نموده و یقین دارم«اگر خود یزید زنده بود از این همه ریاکاری و سبقت این کسان به شگفت می آمد!!».
زینب کَُرد، اذهان آزادیخواهان وطالبان حق را به یادآوری زینب دشت کربلا و اسارت او توسط یزیدیان زنده می نماید. با این تفاوت، زینب دختر علی و خواهر حسین است، نقش او در نمایندگی از فرهنگی بنام عاشورا، نطقها و سخنرانیهایش با وصف این که زیر کتک و اسارت یزیدیان قرار میگیرد، با رشادتی تمام از نقش تاریخی خود دفاع نمود و امروزه ما از او به شیر زن دشت کربلا یاد می نمائیم.
زینب معاصر ما شیرزنی از خطه کردستان است، می خواهد ندائی زینب وارانه را که نفیر آن از قهقرای تاریخی زینبی و رسالتی برای آزادی را به ارمغان دارد، سر دهد. او با دستانی پر از گلهای بنفشه، قصد دارد لبخندی را نثارآزادی کند. سخنانش بازتاب نوری از سرزمین مادری است. او یکی از فرشتگان آن سرزمین است که به ناحق در بند کشیده شد و در طلب آزادی محکوم به اعدام شد. آری این پاسخی است به نواها و نداهای زینبیان!! زینب ما از پرومته امرالی پیامی را با خود دارد. او در این نقش انسانی خود میخواست، آزادی برای هم نوعانش را که توسط اربابان وحاکمان زور به یغما برده شده بود، با به خطر انداختن جانش مورد خشم پانتئون اربابان و خدایان زور قرار گیرد. او همچون پروانهای می خواست شمع محفل زینبیان گردد. او مژده الههها و فرشتگان را میدهد. او از آیین الههها بذر سخن آزادی را میافشاند. او زینب را می ستاید، او ادامه دهنده و پیرو راه زینب کناجیها(شهید زیلان) است و زینب شدن و شهامت را می آموزاند. او از مانیفست زن حرف میزند، او رها شدن از زندگی حبس گونه درحریم اقتداری ژرنتوکراتیک و نظامی مردسالار را نوید میدهد. او می خواهد به گوشهائی که نمیشنوند، صدای زنانی که با روشی نوین زنده بگور می شوند، را گوشزد نماید. درصدد است به ناشنوایان گوش و به کوران بصیرت دیدن اعطا کند وآنان را وادار به شنیدن و دیدن انسان بودن زنان کند. میخواهد، حقوق زنانی از خانه تا تمام جامعه راکه جرم آنها جنسیت است، به حقوقی مساوی و نقش طبیعی خود باز گرداند. او می خواهد زنی را که در چادر مشکی پیچیده شده است و به جرم زن بودن در کفن سفید او را«مجرم» و به دار مکافات می آویزند، با تمام قدرت از استعمار نظام زور برهاند و به آن زنان درس بودنی نو از فلسفه آپو را بیاموزاند.
با این اوصاف او اولین فعال«مونث» مدنی و سیاسی است به اعدام محکوم میشود. در کیفرخواست ایرادی دادستان، او مجرم به«محاربه با خداست» و اصدار حکم اعدام او نیز از چنین دیدگاهی سرچشمه می گیرد. حالیه آیا با شرحی که در این مقاله در خصوص او دادیم کجای این طرز فکر بوی محاربه و دشمنی با خدا را می دهد؟ سخن از آزادی و نثار گلهای بنفشه او، چه بو و شکلی از عداوت با خدا را می رساند؟ آیا حکم اعدام او نشان از«اعدام نهال آزادی» نیست؟ اربابان زور دم از آزادی مطلق می زنند!؟ چه همخوانی بین این حکم و ابرازات اخیر نماینده زور«احمدی نژاد» وجود دارد!؟ آیا صدور چنین احکامی آن هم در حق زنی با مشروحیات ایرادی نشانگر ضعف مفرط و پوسیدگی این حاکمان نیست!؟
حال باید حرکتی نمود و از این حرکات غیرانسانی که هر روز تکرار میگردد، با حسی انسانی و خارج از دگماهای مذهبی که ساخته و پرداخته حاکمان،(فرعونیان قرن بیست ویکم) است، دوری جست و بپاخاسته و با دادن حق حیات به انسانهای در بند چنین ذهنیت های پوسیدهای به ندای آزادیخواهانه آنان لبیک گفته و آنان را از بند این فرعونیان برهانیم.
آیا ما برای آبیاری نهال آزادی، آماده چه نوع نقش و عملی هستیم!؟ برای پژمرده نشدن گلهای آزادی، که در خارستانی به نام زندان گرفتار میباشند چه محکمهای وجدانی را برای خود برپا می نمائیم!؟ در قبال سمی(افترا وتهمت و همدستی با اجانب و...) که هر روز بر این گلها میپاشند، با چه نگرشی برخورد و چگونه به افشای این دغل و فریبکاریها، جامعه را آگاه نمائیم!؟ چقدر از مسموم شدن افکار عمومی، براساس اخلاقی انسانی ممانعت و جلوگیری نمائیم!؟ در قبال اعدام این جگرگوشهها که از بطن همان جامعه برخاسته و جرم آنها فقط آزادی است، در خلوت خود چگونه و به چه روشی از خود بازخواست مینمائیم!؟ مطمئناً «وجدان تنها محکمه ایست که محتاج قاضی نمی باشد».