هویت و دموکراسی

مقالات و موضوعات خودم

هویت و دموکراسی

مقالات و موضوعات خودم

دو گزینه‌ی پشت پرده‌ی تهدیدات اوباما نسبت به سنا

کش و قوسی سیاسی برای گفتگو با سردمداران رژیم بنام مذاکرات نسبت به پرونده‌ی هسته‌ای ایران و کشورهای1+5 در جریان است.   تقریباً چنین مذاکراتی تمامی موضوعات دیگری همچون حقوق بشر و... غیره را در ایران به حاشیه راند.
در اقدام به چنین روندی در مذاکرات که بیشتر جنبه های سیاسی و بازتابهای آن در سطح منطقه و جهان مدنظر قرار گرفت، کم کم نقش سایر دولتها در مذاکرات کمرنگ شد. شاید بتوان چنین استنتاجی کرد که تمامی آن مذاکرات پیش درآمدی برای گفتگوی مستقیم آمریکا با ایران بوده است!.
در جریان گفتگوها، شاید ایران خود را قهرمان میدان بداند. اما نباید از این غافل شد که آمریکا با استراتژی دو بعدی وارد چنین مذاکراتی شد که بدان خواهیم پرداخت.
با ورود آمریکا به خاورمیانه و ایجاد جنگ علیه ترور و بعد از آن پیدایش بهار عربی، صف بندی سیاسی که بیشتر دو قطبی بودن تازه ای در سیاست جهانی را نشان داد؛ بوجود آمد.
بحث داشتن رأی وتو در شورای امنیت و خواستن جایگاهی براساس داشتن هژمونی عطف به ماسبقی از سوی روسیه و امتیازخواهی چین از غرب، اسباب ایجاد چنین صف بندی شد. 
از جانب دیگر عدم تأمین منافع سیاسی و اقتصادی و همجوار بودن در منطقه ی خاورمیانه و داشتن حق ملکیتی شراکتی در منافع اقتصادی سیاسی که نوعی کلونیزاسیون نوین را در پی آورد، کار را برای غرب علی‌الخصوص آمریکا مشکلتر نمود.
راه چاره برای گرفتن مشروعیت و برهم زدن توازن قوا در جبهه‌ی روسیه که ایران و سوریه و سایر احزاب خاورمیانه(در حال جنگیدن برای رسیدن به خواسته های خود هستند که می توان از حزب الله و برخی احزاب کوردی نام برد)، برقراری ارتباط با ایران از طریق مذاکراتی شد که بدان مذاکرات بدون قیدوشرط از هر دو طرف مذاکره نام گرفت.
دولت اوباما هرچند تا کنون از دید منتقدان کابینه‌اش، کارنامه‌ای موفق در زمینه سیاست خاورمیانه ایش به ویژه در قبال ایران از خود نشان نداده است ولی عملکرد دست به عصای آمریکا، راه را برای تحلیلهایی باز کرد.
چنانچه شورای امنیت سازمان ملل متفق الرأی در جنگ خلیج و بعد از آن عراق، قطعنامه ای مشترک را به تصویب رساندند و با همدیگر دست به حمله علیه عراق زدند.
عواقب این حملات و هزینه های سرسام آور آن هنوز در حال بررسی است و نظرات و دیدگاه های متفاوتی نسبت به چنین عملکردی از سوی افکار عمومی و حتی حاکمان سیاسی  آن دوران وجود دارد.
زمانی که دیده می شود، رژیمی که آمریکا را شیطان بزرگ میداند و در تمامی مراحل حیات سیاسی با سرلوحه قراردادن این شعار به تداوم بقاء خود ادامه داده است. بهترین راهی که آمریکا در پیش گرفت، مذاکره با این چنین سیستمی بود تا ابهتش را در بعد مصرف داخلی داشتن این شعار بشکند ودر واقع تابوشکنی بود تا رژیم سیاسی کنونی تهران را وارد مرحله ای دیگر نماید.
حال در ابعاد سیاست بین المللی و اینکه ایران با دارابودن سیستمی فکری ایدئولوژیک و صدور انقلاب، همچون مانعی جدی بر سرراه سیستم جهانی است، بایسته ترین راه؛ برقراری ارتباطی گفتمانی به نظر میرسد که آمریکا در سیاست خارجیش بدان اهمیت ویژه ای داد.
این چنین مذاکراتی در این اواخر که بیشتر در چارچوب دربهای بسته قرار گرفت که احتمالاً چندین بعد را در خود جای میدهد. ابعادی از آن گفتگوهای پشت دربهای بسته، به سیاستهای کوتاه مدتی بر می گردد که ایران چه خواسته و چه ناخواسته در جهت تأمین منافع برای آمریکا در آن راه قدم بر میدارد. از اهم آن منافع، می توان به فروش تسلیحات و بهانه ی موجودیت و مشروعیت بخشیدن به بودن و نیاز مبرم به آمریکا در خاورمیانه و حتی خلیج را ذکر کرد.
اما آنکه مورد توجه قرار نگرفته است و بدان نرمش قهرمانانه نام نهاده شد، پساپرده‌ی این روند در پیش گرفته شده از سوی آمریکاست که برخلاف چنین نرمشی را نشان میدهد که در دوبعد رژیم سیاسی ایران را نه تنها به چالش بلکه به بن بست خواهد رساند.
بعد نخست آن با توجه به نقش رسانه ها و افکارعمومی و جهت دهی آن از سوی غرب بالاخص آمریکا، وارد کردن ضربه ی نهایی به این سیستم با تجمیع افکارعمومی در جهت گرفتن کارتی مثبت برای عدم وتو تمامی قطعنامه هایی که احتمال گزینه ی نظامی نیز در آن قوت بیشتری به خود خواهد گرفت در شواری امنیت سازمان ملل است تا از کارائی حق وتوی روسیه و ... مانع شود. در مورد چین نیز کاملاً هویداست که چین بیشتر بر معادلات اقتصادی تکیه دارد و دادن یارانه ای چه از سوی خریداران کالاهای چین در داخل ایالت متحده و چه خرید نفت در خارج از چین، بهتر از این نمی تواند برای چین باشد که اکنون بعنوان یکی از بزرگترین خریداران نفت در جهان، نفتی(آنهم با قرارگرفتن بهای نفت در سیری نزولی) با بهای کمتری خریداری نماید.
با همصدا کردن سایرین اعضاء شورای امنیت سازمان ملل، تنها روسیه باقی خواهد ماند که با توجه به روندی که اکنون روسیه در پیش گرفته است، انزوایی سیاسی و بین المللی را در پیش روی خود خواهد دید که تاحدودی نزدیک به اواخر زمامداری اتحاد جماهیرشوروی را نشان میدهد.
اگر سیاست خارجی آمریکا در قبال مسئله ی اتمی به چنین منوالی پیش برود، پس اجماع افکار عمومی جهانی موضوعی خواهد بود که آمریکا طی استراتژی سیاسی بدان پرداخته و دیر یا زود به نتیجه مطلوب و دلخواه از آن خواهد رسید.
در بعد دیگری اگر توافقی با ایران حاصل شود(که احتمال آن ضعیف) و باید دومین جام زهر هلاهل از سوی حاکمان رژیم نوشیده شود، گفتگو تنها بر سر غنی شدن اورانیوم فقط جنبه ی تشریفاتی به خود خواهد گرفت و آمریکا و روند کنونی سیاست جهانی، نمی تواند هضم کننده سیاستها مداخله جویانه ی سران ایران در منطقه و سطح جهان با جوانب و عواقب مخرب آن باشد. 
اوباما با دادن کارت اخطاری تهدیدآمیز به سناتورهای سنا، ناخواسته اینرا بیان میدارد که تندروی در مورد اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران بە منافع آمریکا لطمه وارد می کند و استراتژی دیپلماسی - مذاکراتی را به سوی دیگری سوق خواهد داد که عواقب آن مطلوب سیاستگذاریهای خارجی اداره ی سیاست خارجیش نخواهد بود.
حال با چنین نگرشی اگر بازخوانی نسبت به سیاست خارجی و دیپلماسی مذاکرات آمریکا داشته باشیم و براین مبنا به تحلیل آن بپردازیم، به نتیجه ای جز این نخواهیم رسید که در هر صورت و هر دو بعد؛ بازنده ی این نرمش قهرمانانه جمهوری اسلامی ایران است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.