شورش شهباز/ چندی پیش متنی را از استاد گرامی اکبر گنجی خواندم که دغدغه هایی را در مورد یکی از رهبران نهضت آزادی به رشته تحریر در آورده بود!.
در آن مجالی که ایشان بدان اشاره نموده بودند، بحث اصلی بر سر تجزیه طلبی کوردان بود. در حالی که علاوه بر شخص گوینده، برایم روشن شد که خود ایشان نیز این دغدغه را دارند!. در لفافه گویی که هنوز با این که خارج از سیستم نظام حاکمه هستند، ایده های خود را نیز در قالب چنین مصاحبه ای بازگو نموده اند.
حال من نیز که یک کورد هستم و حاشیه نشین و از هم نژادان آریایی خود(فارسان) به قدمت تاریخ، نیاکان و حتی نسلهای بعد از آنان و تا نسل خودم، کماکان پاسدار خوبی برای پاسداری از میهنی را که شما عزیزان قدرت آنرا قبضه نمودید، قربانی شده/ داده ایم . شما پسرعموهای عزیز در خانه های خود آرامیده بودید و تمامی بلایا و نبردهای تاریخ از اسکندر تا اسلام و مغول و حتی جنگی که بدان نام جنگ تحمیلی را نهادید، قربانی شده/ می شویم. عزیزان فارسی گوی/ همنژادان، ما هنوز از یاد نبرده ایم که همه ی هم قماشان شما عزیزان، لقب کوردان"سر بر" را به ما دادید. نمیدانم جناب شما چقدر تاریخ را خوانده اید!؟. ولی اگر کمی در تاریخ ایران زمین تعمق فرمایید، خوب متوجه می شوید که فارسان عزیز در بدو تأسیس امپراتوری ماد فقط هفت خانوار بوده اند و اینرا من نمی گویم بلکه تاریخ آنرا نگاشته است. امپراتوری را نیاکان من بنیاد نهادند که آوازه ی آن سراسر گیتی را در بر گرفت. هرچند هرودت دشمنی بسیاری با ما آریاییان را دارد، ولی بسیاری از حقایق را بیان می کند و عظمت ما را نمایان می کند. به هرحال بعد از این که دوره امپراتوری به کورش رسید، برخلاف نگاشته های تاریخ که کاملاً مغرضانه است، بر این نظرم که ما قدرت را به صورتی دموکراتیک به شما پارسیان تقدیم نمودیم و از کشتار و لهو لعب/ عدم کفایت/ نالایقی امپراتوران ماد نبود. بلکه همان کوروش/ سیروس را که مادرش ماندانا از سلاله نیاکان ما بود، به پاس حرمت این خویشاوندی و این که پدر وی در یکی از نبردهای آریاییان جان خود را از دست داد، بدون خونریزی به نیاکان پارس شما بخشیدند. خوب دقت کنید، مرکز امپراتوری در اکباتانا/ هگمتانا بود و برای مراسمات تاجگذاری/ تشریفاتی به تخت جمشید می رفتند و در همانجایی که امپراتوری ماد تأسیس شد، به حکمرانی خود ادامه داند. به هرحال زمانی که نوبت به نیاکان شما رسید(نگاه کنید بر نوشته های کتیبه بیستون) پادشاه ماد را به نام اهورامزدایی را که نیاکان ما آنرا برای آریاییان بشارت دادند به اتفاق هفت پاشاه دیگر سر از تن جدا نمودند و سلف شما داریوش به نام اهورا که زرتشت از طایفه ای مغان(رجوع شود به فرهنگ معین) مادی/ سلف ما کوردان آنرا به آریاییان/ انسانیت تقدیم نمود، را به قتل رساند. وقتی که کمی در تاریخ تعمق کنید، خوب می بینید که ما آریاییان تحت عنوان رژیم ملوک الطوایفی( شعار فدرال کنونی غرب) سیستمی ادارای داشته ایم و مجالس مهستان و سایر مجالس در دوره های مختلف تمدن آریایی کاملاً مشهود است و نیاز به اغماض نمودن آنان نیست. در ایران هیچ زمانی تا قبل از بر روی کار آمدن رضاخان سیستمی متمرکز وجود نداشته است(هر چند برخی منابع براین تأکید دارند که خود وی از تیره ای از کوردان«لک» در دره مهرگان بوده است)!. این حقیر وقتی که مباحث مکاتب فکری غرب را خواندم و خواستم بدانم که سیستم فدرال/ فدراتیو/کنفدرال چیست؛ متوجه شدم که این سیستم همان سیستم ملوک الطوایفی است که ما آریاییان آنرا تجربه نموده ایم!. حال این مکاتب فکری که بیشتر صادراتی از خاورمیانه و حتی بهتر بگویم ما آریاییان را گرفته اند و در قالبی نو طرح ریزی نموده اند. حال جای تعجب در اینست ما علاوه برآنکه از جانب سیستم حاکمه که شما آنرا سیستم سطانیزم خوانده اید، به تجزیه طلب و همدست با اجانب معرفی می شویم، از سوی شما دوستان که با رژیم هم مخالف هستید، همان ایده را با متد دیگری بر زبان می آورید!. به سمع شما عزیزان برسانم؛ اگر دارای ذهنیتی دموکراتیک هستید و دغدغه ای بشردوستانه دارید، بی پروا به شما عزیزان می گویم؛ به کشورهای مختلفی که دارای ملیتهای مختلف هستند، بنگرید؛ هیچ کدام به دیگری بهتانی وارد نمی کند که تجزیه طلب یا القابی از این قبیل را بدهد. در این قرن که بدان قرن تکنولوژی می گویند، ما کوردان هنوز در پی هویتی کوردی هستیم و می خواهیم از آن فرهنگ ایرانی که امثالهم سنگ آنرا به سینه می زنید، جایگاهی داشته باشیم و فرهنگ غالب، فرهنگ ما را استحاله ننماید. چندی پیش مقاله ای در مورد کشور کانادا خواندم که بحث آن در رابطه با از بین نرفتن گویشهای آن کشور بود، سازمان/نهادی را بنیاد نهاده بودند تا از نابودی گویشها جلوگیری نمایند و نگارنده در آن ذکر نموده بود با مردن هر شخص مسن در روستاهای آن کشور، یک گویش از میان برداشته می شود و در این راستا این نهاد را بنیاد نموده بودند که از این گونه نابودی فرهنگی مانع شوند. حال من کورد وقتی که در ایران(سیاسی) خواستار حقوق زبان مادری و فرهنگ خودم هستم و در لابلای مردمان ساده ام زبان به زبان و سینه به سینه تا کنون حفظ شده است، به تجزیه طلب محکوم می شوم!. این یک شق قضیه، شق دیگر آن این که واژه اقوام آریایی را برزبان می آورید که پارادوکس با واژه قوم در میان اعراب است و معانی استعاره ای در بین فارسان دارد، همانگونه که بسیاری از کلمات عربی در زبان فارسی به گونه ای دیگر معانی دارند و در عربی همان واژه ها معانی دیگری را دارند. در نزد شما فارسان خوش نشین، هنوز این ذهنیت وجود دارد که ما را همچون قومی/طایفه ایی میدانید. در حالی که اگر زبان کوردی را بدانید، کوردی یک زبان است و هم خانواده زبان فارسی است و گویشی/لهجه ای از فارسی نیست و تفاوتی همچون شب و روز را با هم دارند. حال بر میگردیم به این که این واژه اقوام آریایی چرا بعد از سه هزار سال توسعه نیافته است و کماکان فرهنگ حاکم آنان را در زیر پر و بال خود همچون قومی کوچک در داخل ایران در زیر پر و بال خود می گیرد و هر گونه اعتراض بدان مرگ/ بایکوت را در بر دارد!؟. برای تاجیکها و افغانها هزاران برنامه فرهنگی به نام هم زبانی و هم نژادی را برپا می کنید، ولی ما که صاحب تمامی فرهنگ آریایی هستیم، نمی توانیم از آن دم بزنیم و جواب مرگ/ بهتان تجزیه طلبیست!.
به شما عزیزان بگویم، اگر ما در کوه ها نبودیم و در برابر فرهنگ غالب اسلام نمی ایستادیم، اکنون ایرانی وجود نداشت(رجوع کنید به آیین یارسان و شیعیان ایلام و کرماشان و مناطق جنوبی عراق). به اسلامی که سنگ آنرا به سینه می زنید سلمان(روزبه) مغ را دادیم که از یاران پیغمبر بود و برای اثبات آن که وی کورد است، مرقد وی در حوالی بغداد به نام سلمان پاک است و رژیم بعث این واقعیت را از شماها بهتر درک نموده بود وعده ای از کوردان فیلی را به کنار مرقد این بزگوار کوچاند!. شهر بغداد که ایوان مدائنی را که بدان مفتخرید، نیاکان ما ساختند و به نام شما پارسان تمام شد، همیشه به گواه تاریخ سربازانی دلیری بودیم که در نبردهای تاریخی جان بر کف نهاده بودیم. رستم فرخزاد و اسواران را در برابر صفوف عظیم سپاه اسلام صف آرایی نمودیم وآرزوی فتح ایران از سوی حضرت محمد(ص) را به گل نشاندیم. در برابر عمر و فتوحاتش و فدیه ای را که از تمامی ایرانیان می گرفت و واژه موالی را بر ما نهاده بودند، فیروز ابولولو را داشتیم که کمر به قتل وی بست و تمامی عجمان( واژه ای که اعراب در زمان خود به کسانی که زبان آنان را نمیدانستند بکارمی بردند و به معنای کر ولال در ادبیات غربی می آید) رها نمودیم. بعدآً نیز از یاوران حضرت علی(ع) شدیم و فرهنگ آریایی را بدانها شناسنایدم. در زمان امام حسین(ع) بعد از شهادت این آزاده، به انتقام از وی برخاستیم و مختاری را برپا نمودیم که به خونخواهی از وی چه بر سر رژیم حاکمه امویان آورد!. در زمان عباسیان ابومسلم خراسان(تلفظ صحیح آن گوراسان است و یکی از مناطق نزدیک در استان واسط در عراق است) را داشتیم. تیره برمکیان نیز بودند که در دربار خلفای عباسی زبانزد بوده اند. حال چون که در آن زمان واژه ای به نام ملت وجود نداشت و واژه امت اسلام همانند غلطکی همه را صاف نمود و بعد از قرون وسطی در اروپا و از فرانسه این واژه پدیدار شد، ما همچنان مظلوم و بدون ملت ماندیم و شماها که فرصت آنرا داشتید، تحصیل نمایید و به فرنگستان بروید، باز غالبینی برما بیچارگان بوده/هستید. به یاد دارم در زمانی که در دوره راهنمایی درس می خواندم، از عهدنامه های ترکمانچای و گلستان و ... بحث به میان می آمد و معلم تاریخ ما که معمولاً فارس تبار بود با حالتی گریان آنرا بیان میداشت و احساسات ما بچه ها را به بازی می گرفت. حال پرسش اینجاست آن همه خیانت و تجزیه ای را که سلف شما عزیزان مرتکب شده اند، دغدغه ای نیست، ولی وقتی که من کورد از حاشیه نشینی و تو سری خوری و عدم مشارکت در سیستم و پستهای کلیدی دم می زنم و خواستار اتونومی هستم، برای شما عزیزان دغدغه تجزیه طلبی ایجاد می نماید!؟.