هویت و دموکراسی

مقالات و موضوعات خودم

هویت و دموکراسی

مقالات و موضوعات خودم

روابط دیپلماتیک و سیاسی کورد و اصول و قواعد سیاست جهانی


شورش شهباز/ همه ی ما کوردها در هر بخشی از کوردستان و هرجائی از دنیا باشیم(با تمامی احزابی که داریم)، مدتیست پروسه ی مسئله ی حل قضیه ی کورد در ترکیه را با ولع و حرص خاصی پیگیری و هر آن در انتظار گشایش گره های بیشتر و آب شدن یخهای منجمد چندین دهه ای حقوق پایمال شده ی این بخش از ملتمان هستیم. به هر حال ما کوردها بجای آنکه ذکائی آنالتیکی یا سنتزی از آنرا در ذهن داشته و پرورانده باشیم، بدلیل اینکه بیشتر ذکاء عاطفی قوی یا به عبارت دیگر ژنی مشترک دادخواهی داشته و تحت ستمی همگون واقع شده ایم، با هر پیشرفتی(البته نه توسعه ای) در هر بخش از کوردستان در مورد رسیدن بخشی از ملت کورد به مطالباتش بسیار مشعف و تبسمی بر لبان تک تک ما ظاهر می شود که گوئی قهرمان تمامی صحنه های رسیدن به چنین موقعیتهائی خودمان بوده ایم!.

اگر کمی به عقب بر گردیم قبل از این، کوردهای عراق(که نام جنوب کوردستان را بدانها اطلاق نموده ایم) به اتونومی محلی دست یافتند. این دولت محلی کوردی که بابت آن خون صدها هزار انسان از جنس ما ملت کورد برای آن ریخته یا در گورهای جمعی زنده به گور یا انفال شدند، اکنون با گذار از مرحله ی مشروعیت به مرحله مقبولیت گام نهاده است. طبق قانون اساسی و پرتوکولهای موجود در بین دولت مرکزی عراق با حکومت اقلیم کوردستان، این حکومت محلی در چارچوب عراقی یکپارچه قرار گرفته و به حیات سیاسی ادامه میدهد. از نظر روابط بین المللی و عرف دیپلماتیک در قالب عراق با یکسری امتیازاتی که در قانون اساسی عراق بدین منطقه ی خودمختار داده شده، برخورد می گردد. پس براساس ساختار واقعیت سیاسی این بخش از کوردستان نمی تواند براساس مصالح حزبی یا گروهی و حتی رهبری یا شخصیتی یا تابعیت از احساسات ملی آنهم از نوع کوردی رفتار نماید. برای این بخش از کوردستان چارت و قواعدی سیاسی و دیپلماتیک تعریف و باید براساس آن گام بردارد و در غیراینصورت اگر تمایلات احساسات ملی که در عالم سیاست دیپلماتیک برای آن تعریفی برای ملت کوردی که تجزیه شده و هر بخش آن تحت امر دولتی قرار دارد وجود ندارد عمل نماید، فوراً به نقض تمامیت ارضی و مداخله در امور سایر کشورها به خصوص همسایگانی که همنوعان کوردش در آن سکونت دارند متهم می شود!.

آنکه محرز است این حکومت محلی کوردی در قالب عراقی یکپارچه تا کنون در مسیر سیاست دیپلماتیکی که پیروی نموده است، موفق عمل کرده و خرده گرفتن و انتقادی از ناحیه ای سیاسی و دیپلماتیک برآن وارد نیست و اگر گلایه ای و نه انتقاداتی بدان، فقط جنبه ی عاطفی و عرقی همنژادی داشته که تعریفی در روابط دیپلماتیک و منافع سیاسی و اقتصادی مردمی در محدوده ائی جغرافیائی کشوری مستقل تا کنون برای آن ارائه نشده است.

بدین منوال نتیجه می گیریم داشتن روابط حسنه با سایر دولتهائی که بخشی از کوردستان در آن قرار دارد و مواضعی برعکس یا ناهمگون با مواضع احزاب یا جریانهای آن بخش از کوردستان و نامتقارن بودن براساس این اصل روابط دیپلماتیک است که برای تمامی کشورهای جهان لازم الاتباع بوده و باید پیروی گردد(هرچند در برخی جهات حکومت اقلیم کوردستان و رهبران سیاسی آن این اصول را رعایت نکرده و برخی مواقع با پیروی از عاطفه ی کوردگرائی اقدام و گامهای مثبتی در حل مسئله ی کورد سایر بخشهای کوردستان را نیز برداشته اند).

در کشاکش بهارعربی و کشیده شدن دامنه ی آن به کشوری بنام سوریه که ساکنانی کورد در آن وجود دارند و ما کوردها برآن نام غرب کوردستان را نهاده ایم، فرصتی همچون ضعف و زوال دولت مرکزی عراق برای قبول خواسته های کورد با روشی نیمهً شبیه در سوریه برای کورد ایجاد شد. این بخش از ملت ما و رهبران سیاسی که داشتند، درایتی به خرج داده و با الهام و کسب تجارب از حکومت محلی کوردستان در عراق، اقدامی جالب بعمل آوردند. سران سیاسی غرب کوردستان ما از دودستگیها و درگیریهای در بین سنی مذهبان و علویان حاکم را مغتنم و ابتکار و اقدام جالبی بعمل آوردند. این اقدام آنان واقعاً جای بسی ستایش دارد. در حالیکه سنی مذهبان تندرو با دولت بشار علوی درگیر بوده/هستند با در پیش گرفتن روندی منفعت طلبانه و در نظر گرفتن اختلافات دول همسایه با دولت بشار، از آب گل آلود ماهی گرفته و بدون خونریزی مناطق کوردی را تحت فرمان در آوردند که هم از کنترل دولت بشار این مناطق را خارج و هم از به کنترل درآمدن این مناطق توسط مخالفان مسلح تندروی سنی مذهب بشار موسوم به ارتش آزاد سوریه ممانعت بعمل آوردند. درگیرودار ادامه ی جنگ داخلی در سوریه، کورد در این بخش توانست با سازماندهی و ایجاد ارتشی کوردی، مواضع خود را در اکثر مناطق کوردنشین سوریه استحکام بخشد. حال سرنوشت این بخش از کوردستان ما نیز درحال حاضر نیمه روشن است. ولی در صورت برقراری دولتی مرکزی همچون دولت بغداد در این کشور که امکان آن وجود دارد و برخلاف سایر دیدگاه ها، پارادایم موجود در عرصه ی سیاست بین المللی کنونی که چیزی بنام تجزیه خاک سوریه را در ذهن نمی پروراند و سایر دول عربی که تحت عنوان اتحادیه ی عرب سازمانی دارند، این دیدگاه را صرفاً بدلیل ذهنیت و مواضعی منفی که نسبت به کورد دارند بر نمی تابند، احتمال ایجاد منطقه ای خودمختار دیگری در بهترین حالت همچون حکومت اقلیم کوردستان وجود دارد. با نگاهی با سیاستهائی ابرقدرتها در رأس آنان آمریکا، فعلاً چراغ سبزی برای ایجاد چنین منطقه ای خودمختار دیده نمی شود و اغلب دیدگاه ها چراغ زردی است که براساس شرایط و بازتعریفی براساس منافع آنان بستگی داشته و قرمز و سبز شدن این چراغ برای کورد(سوریه) مشروط بدان است.

البته رسیدن کورد در این بخش از کوردستان به اداره ای محلی غیرقابل پیش بینی برای تمامی احزاب کوردی و حتی عرصه ی سیاست بین المللی بود. ولی قرار گرفتن در برابر حقیقتی موجود، گام نخست را برای رسیدن به مشروعیتی بعد از پایان درگیریها در بین دولت دمشق و سنی مذهبان تندرو ایجاد کرده است. بایستی در انتظاری سیاسی فرو رفت تا ببینیم جانشینان اسد چه علوی یا سنی مذهبان یا طیفی سکولار که بر حسب شرایط مقبول ابرقدرتها به صحنه سیاسی سوریه خواهند آمد و اینکه چگونه در قانون اساسی تدوین شده ی جدید با غرب کوردستان ما کنار خواهند آمد، مرتبط خواهد بود!. با چنین ابهاماتی در مورد سرنوشت این بخش از کوردستان در حال حاضر در صحنه ی نمایش سیاسی روابطی دیپلماتیک با دولتهای همسایه سوریه که کوردهای همنژادشان درغالب کشورهای آنان سکونت دارند دیده نمی شود و اگر روابطی وجود داشته باشد که معمولاً چنین روابطی در حالت خفا برقرار می گردد، بعد از تعریف منافع متقابل و رسیدن به هدف(حکومت محلی کوردی) این بده بستانها حالتی دیپلماتیک رسمی به خود گرفته و آشکار خواهند شد.

به ترکیه بر می گردیم. آنچه که بر کسی پوشیده نیست و کاملاً عیان است مسئله ی حقوق کورد در این کشور است و تاریخی دور و درازی دارد و نیازی به توضیحی مفصل ندارد و فقط بدین بسنده می شود که کورد این کشور بعداز فروپاشی سلطه ی امپراطوری عثمانی تا کنون حتی بطور محلی نیز نتوانسته است به زبان مادری خود تکلم نماید. ملیتی برای کورد در ترکیه تعریف نشده و براساس قانون اساسی کنونی این کشور، ترکیه امروزی کشوری است که تمامی مردمان آن دارای یک ملیت ترک با یک زبان و یک پرچم و یک دولت واحد می باشند.

در این کشور که بخش اعظمی از کورد که آنرا شمال کوردستان ذکر می کنیم، سکونت دارند. مبارزاتی پی در پی در این بخش روی داده است. در نهایت نیز آخرین پرچمدار مبارزات حق طلبانه ی کورد توسط حزب کارگران کوردستان برافراشته شد و اکنون نیز در گیرودار رسیدن به سر منزل مقصود است.

تمامی احزاب کوردی در برهه های زمانی مختلف با شعار دشمن دشمن من دوستم می باشد، روابطی را با دولتهائی که چهاربخش کوردستان تحت کنترل داشته اند، ایجاد کرده اند. آنچه که عیان است این چنین روابطی نیز در تضعیف دشمنانشان در خواستگاه سیاسی آن بخش از کوردستان(بجز شرق کوردستان) پیامدی مثبت برای آنان در پی داشته است و نتیجه ی دلخواه را از آن کسب کرده اند.

حالیه کاملاً مبرهن است در پروسه ای که کورد در ترکیه وارد آن شده، مراحل ابتدائی ایجاد زمینه برای ورود به مراحل کسب مشروعیت می باشد. در ترکیه زمزمه ی ایجاد تغییرات در قانون اساسی و اینکه پاشنه آشیل ترک برای ورود به اتحادیه اروپا مورد اصلی آن مسئله ی کورد است، وجود دارد.

دولت ترکیه از سوی دیگر مورد فشار منطقه ای قرار دارد و می خواهد با استفاده از نوستالوژی امپراطوری عثمانی در خاورمیانه، مجدداً با فرمی جدید وارد صحنه ی سیاست بین المللی شود. درواقع می خواهد با یک تیر دو نشان بزند!. از یکسو با ورود به اتحادیه ی اروپا که آرزوی دیرینه ی ترکیه برای خلاصی از آسیائی بودن و رسیدن به تجدد اروپائی است و از سوی دیگر نیز زیربناهای اقتصادی در جهت شکوفائی اقتصادش که یخشی از آن را اقلیم کوردستان تأمین می کند، بکار گیرد. پس عقلانیت سیاستمداران ترک بدین بلوغ رسیده است که بدین جنگ طاقت فرسای هزینه بردار با کورد خاتمه و وارده پروسه ای بنام صلح با طلایه داران مبارز کورد در کشورش گردد.

حال وقتی که حزب کارگران کوردستان از حالت مبارزه ی مسلحانه خارج و همچون سایر احزاب در اقلیم کوردستان وارد مشروعیتی سیاسی در کشور ترکیه شود و در قالب کشوری بنام ترکیه قرار گیرد. شعاری بنام چهار بخش کوردستان در کجا جای خواهد رفت!؟. در عرصه ی سیاست دیپلماتیک روابط بین المللی و قانون اساسی کشور ترکیه آیا چنین چیزی قابل قبول است که من کورد از سایر بخشها وارد عرصه ی سیاسی ترکیه شوم!؟.

مرحله ی مبارزاتی شعارهائی دارد که تماماً حماسی است و جائی در عرصه ی سیاست جای گرفتن و کسب مشروعیت از ساختار سیاسی حاکم و آنهم نه از نوع انقلابی ورود به عرصه ی سیاسی، بلکه برای رسیدن به مشروعیتی برای قبول کردن کورد بعنوان ملیتی که دارای زبانی متفاوت و فرهنگی متفاوت است، جائی نخواهد داشت.

برای مثال: زمانی که چه گوارای آرژانتینی در آن بهبوهه ی اوج صف آرائی بلوک شرق توانست در انقلاب کوبا جای گیرد، مدت زمان کوتاهی توانست بعنوان ریاست بانک ملی و وزارت صنایع کوبائی را که رهبری آن فیدل کاستروی همرزمش رئیس جمهور آن بود، برعهده بگیرد. حال در ترکیه ای که کورد اقلیت است و رئیس جمهور آن همرزم کورد مشروعیت خواه نیست، چگونه کوردی مبارز دارای تابعیت کشور دیگری در پستی سیاسی حتی محلی قرار گیرد!؟.

داشتن شخصیتی فرامنطقه ی و مبارز بودن برای هر انسانی قابل تقدیر است و این اشخاص بی نظیر، اسطوره ها و سنبلهائی از ارزشهای والای اخلاق انسانی برای دفاع از هر مظلومیتی در برابر ظالمان می باشند. ولی پروسس سیاسی و تعاریف و قوانین و قواعد حقیقت جهان سیاست چنین موضوعاتی را بر نمی تابد. شاید چنین اسطوره ها و قهرمانانی برای مدتی مورد الطافی قرار گیرند، ولی اجازه ی ورود به جهان سیاست و قواعد آن در کشوری که تابعیت آنرا ندارند، تقریباً غیرممکن به نظر میرسد. مثال دیگری ذکر می کنم: نویسنده ای ترک تبار اسماعیل بیشکچی کتابها و نگارشات وی در دفاع از کورد در ترکیه و تحمل زندانهای طولانی مدت وی بر سر مسئله ی کورد در ترکیه بر کسی(حداقل بر ما کوردها) پوشیده نیست. زمانی که وی به اقلیم کوردستان دعوت شد، بعنوان یک لابی و مدافع سرسخت کورد مورد استقبال گرم قرار گرفت. به این حامی و مدافع کورد جوایزی به رسم یادبود اهداء شد. ایشان نیز که آرزوی دیدن دولتی کوردی را داشته اند، چنین متوقع نبودند که پستی یا مقامی را در حکومت اقلیم کوردستان احراز نمایند. پس اصول سیاست بین المللی معیارهائی دارد که برخلاف شرایط مبارزاتی است و اگر دیده می شود در کشورهای اروپائی نمایندگانی کورد یا از سایر ملیتهای خاورمیانه وارد پارلمان کشورهای اروپائی یا اتحادیه ی اروپا می شوند، قوانین اساسی این کشورها و تعریف آنان نسبت به شهروند بودن متفاوت و مراحلی بنام رنسانس را در پیشنیه ی تاریخ ذهنیت سیاسی خود دارند و از آن گذار نموده اند، ولی بازهم با این حال برای جای گرفتن در پستهای حساس دولتی و سیاسی دارای ضوابطی مختص و خاص خود هستند که محدودیتی را برای شهروندان مهاجر در این کشورها ایجاد کرده است(البته اینرا نیز فراموش نکنیم که در روند دمکراسی خواهی نیز همیشه مدلها و مکاتب اروپائی مورد نظر ماست و از آنان الگو برداری می کنیم). حال از این اصول بگذریم در خاورمیانه ای قرار داریم که ترکیه و ایران و عراق و سوریه ای که کورد در آن قرار دارند، تعاریف و قوانین آنان نسبت به کورد و حتی نحوه ی اداره و روند پروسس سیاسی در کشورهایشان جای بسی تأمل دارند.

در خوش بین ترین حالت، زمانی که کورد در ترکیه بعد از کسب مشروعیت به اتونومی برسد، شاید همچون حکومت اقلیم کوردستان جنبه های عاطفی و عرق احساساتی از نوع کوردی را نسبت به شرق کوردستان(ایران) بعمل آورد، ولی دیگر این چنین اجازه ای به شمال کوردستان ما در قالب کشور و دولت ترکیه داده نخواهد شد تا در مورد کوردهای همنژادش در ایران مداخله ای سیاسی بعمل آرود. آنزمان روابطی به عنوان حسن همجواری و مستحکمتر کردن روابط دوجانبه و منافع مشترک سیاسی طرفین در لوحه ی کار سیاسی قرار خواهد گرفت.

نظرات عامیانه و غیرکارشناسانه ای برخی که الفباء سیاست را نخوانده وهمانند قارچی بطور ناگهانی در زمین میدان سیاست کوردی سر از خاک برآورده اند، نه تنها باعث مضحکه شدن و توهین به تمامی رهبران و سران سیاسی کورد است، بلکه تحقیر کردن شعور ملتی می باشد که برای رسیدن به خواسته های کاملاً مشروعش هنوز قربانی میدهد.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.