هویت و دموکراسی

مقالات و موضوعات خودم

هویت و دموکراسی

مقالات و موضوعات خودم

برخلاف سایرین به سکوت شرق کوردستان می پردازم


شورش شهباز/ مدتیست ما کوردها به عناوینی مختلف سرگرم بازیهای بهار عربی بودیم و نهایتاً هم دیدیم که بهار عربی چه در پی داشت!. !. بهار عربی که امید میرفت همچون سیلی بنیان کن تمامی خاورمیانه را درنورد، با موانعی برخورد کرد که تحلیل هر کدام از این موانع نیاز به مکاتب سیاسی گسترده ای دارد و در حوصله ی مقالی یا کتابی نیست و نمی توان آنرا گنجاند.

به هرحال، در حالی که خاورمیانه در سکوتی فرو رفته بود که باید سکوت قبل از طوفان آنرا نامید، خیزیشی به پا شد و... !.

در این بهبوبه و بدلیل بدراز کشیدن بهار عربی و سرخوردگی سیاسی از نتایج معکوس آن که حتی بزرگترین تئوریسینهای غرب که مدعیند، میز مخصوصی برای نقطه به نقطه ی جهان ایجاد کرده اند و تئوری سیاسی برای این نقاط خلق می کنند، در برابر رویدادهای آن انگشت بدهان ماندند!.

در کشاکش این بهار عربی، معضلی بنام سوریه پیش آمد. با کشتارها و دو دستگی تئوریهای مختلف از اهم آنان، تئوری اسلامی افراطی که پیشاهنگ آن تندروهای اسلامی می باشند، بر تمامی تئوریها و پراکتیکهای سیاسی چیره شد.

در این کشمکش عربی، فرصتی برای کوردهای سوریه ایجاد شد و تا حدودی توانسته اند، اتوریته ای بر مناطق کوردنشین خود در سوریه را ایجاد نمایند. حال سرنوشت این اتوریته ی خودگرانی به کجا خواهد کشید و سرنوشت آن چه خواهد شد، تفسیر و تحلیل آن بر عهده ی دست اندرکاران و سیاسیون کوردی که در سوریه هستند و رو در رو با تمامی حوادث قرار گرفته و بارویدادهای سیاسی دست به گریبان هستند، ارتباط خواهد داشت.

حال در همین برهه ی زمانی، بحث کوردهای ترکیه و مسئله ی حزب کارگران کوردستان افکار سیاسی را به خود مشغول کرد و بیشتر سیاسیون کورد به ویژه کوردهای ایرانی(شرق کوردستان) مشغولیتی ذهنی در این رابطه برایشان ایجاد شد!.

تمامی رسانه های جمعی بدین مبحث با شور و تابی خاص بدان پرداختند. تحلیلهائی را چه به شیوه ای منتقدانه و چه جانبگرایانه یا مداخله جویانه ارائه داده و آنرا مورد بحث و گفتگو قرار دادند.

البته داشتن تفسیرات و تحلیلاتی چه مغرضانه یا چه رقابت جویانه یا دم زدن از اینکه خبرگی و تبحری در سیاست منطقه ای و بین المللی و به ویژه سایر بخشهای کوردستان وجود دارد، چیز بدی نیست. ولی آنکه به وضوح دیده می شود، خموشی و سکوتی است که بدتر از قبل از بهار عربی و با برآمدن آفتاب بهار عربی در بین سیاسیون کورد که خود را طلایه دار مسئله ی کورد در ایران میدانند، دو چندان شدن این سکوت است. همانند طفره رفتنی یا گریزی یا نداشتن توان و قدرتی سیاسی، بجای پرداختن به مسئله ی که خواستگاه واقعی آنان می باشد، به اموری همچون تحلیل بهار عربی و اوضاع سیاسی کورد در سوریه و مسئله ی حزب کارگران کوردستان و رهبر این حزب و مقولاتی که هیچ ارتباطی با خواستگاه سیاسی آنان ندارد، پرداخته و بدین مقوله وارد شده اند.

آنکه اکنون دیده می شود و عیان است و نیازی به ایمائی بدان نیست، خلائی سیاسی می باشد که در کوردستان ایران وجود دارد. سایر بخشهای کوردستان هرکدام دارای شخصیتهای سیاسی در خور خود هستند و توانسته اند با هر وضعیتی، راهکاری برای احقاق حقوق خود ایجاد کنند و به سر منزل مقصود برسند. اما با عرض تأسف بسیار، در این بخش فراموش شده که آنرا کوردستان کهن می نامم، گوئی که خاکستری مردگی سیاسی بر روی آن پاشیده است و نشاط و تحرکی سیاسی را حداقل بنده نمی بینم. یااینکه بنده بدلیل بالارفتن سن و عینکی بر چشمان که مدتیست شکسته، قدرت دیدن این فعالیتها را ندارم. ولی بهر حال اگر دیدم ضعیف است، ولی گوشانی دارم که بشنوم!. اما بازهم با کمال تأسف چیزی نمی شنوم. فقط در بحث مسئله ی کورد، صدا و رنگ سه بخش از کوردستان عراق و سوریه و ترکیه را می شنوم و می بینم.

حال با چنین وضعیتی، بازهم به خودم نهیبی میزنم و با جوانانی که گهگاهی بنده رااز طریق صفحه ی فیس بوک مخاطب قرار میدهند، از سرخوردگی آنان و ناامیدی که به سیاسیون دارند، ذره ای می کاهم و در خلوت افکارم با تمامی انتقاداتی که در ذهنم همچون شکوفه هائی سلسله وار، میشکفند، به خودم دلداری میدهم و بدون برزبان آوردن انتقادی، می گویم: این سکوت در شرق کوردستان و ایران، بیانگر آرامشی قبل از طوفان است. امید دارم که خودم را نفریفته باشم و چنین ایده ای به حقیقت تبدیل گردد نه واقعیت!.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.